lamp, light, lampad, lantern
ردیف چراغ
a bank of lights
چراغ اتاق خواب هنوز میسوخت (روشن بود).
The bedroom light was still burning.
kerosene cooker, kerosene burner
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دیگ را روی چراغ بگذار.
Put the pot on the burner.
مخزن چراغ نفتی
the reservoir of a kerosene lamp
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چراغ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چراغ