فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

چراغ به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

لامپ، وسیله‌ی تولید روشنایی

فونتیک فارسی

cheraagh
اسم

lamp, light, lampad, lantern

ردیف چراغ

a bank of lights

چراغ اتاق خواب هنوز می‌سوخت (روشن بود).

The bedroom light was still burning.

اجاق نفتی

فونتیک فارسی

cheraagh
اسم

kerosene cooker, kerosene burner

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

دیگ را روی چراغ بگذار.

Put the pot on the burner.

مخزن چراغ نفتی

the reservoir of a kerosene lamp

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد چراغ

  1. مترادف:
    جلوند چلچراغ سراج فانوس مشکات مصباح
  1. مترادف:
    لامپ
  1. مترادف:
    لامپا
  1. مترادف:
    رهنما
  1. مترادف:
    علامت
  1. مترادف:
    خورشید
  1. مترادف:
    دشت دشت‌اول (گدایان و معرکه‌گیران)

ارجاع به لغت چراغ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «چراغ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چراغ

لغات نزدیک چراغ

پیشنهاد بهبود معانی