شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای دوم: سر سوزن
مجازی iota, bit, jot, mite, speck, trace, whit, pinch, smidgen
سرسوزنی شک در ذهنش نبود.
There wasn't an iota of doubt in her mind.
او حتی سرسوزنی به انتقادها اهمیت نمیداد.
He didn't care a bit about the criticism.
the end of a needle, the head of a needle, the point of a needle
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او سر سوزن را برای هرگونه نشانهی آسیب بررسی کرد.
He examined the end of a needle for any signs of damage.
این هنرمند از سرسوزن برای ایجاد جزئیات ظریف در نقاشی خود استفاده کرد.
The artist used the head of a needle to create fine details in her painting.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سرسوزن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرسوزن