آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

سفر کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / safar kardan /

to travel, to go on a journey, to take a trip, to journey, to roll, to voyage, to peregrinate, to cruise

to travel

to go on a journey

to take a trip

to journey

to roll

to voyage

to peregrinate

to cruise

مسافرت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

در شب سفر کردن

to travel by night

در فضا سفر کردن

to travel in space

نمونه‌جمله‌های بیشتر

بازنشسته‌ی سالمند با سفر کردن از دوران بازنشستگی‌اش لذت برد.

The old pensioner enjoyed her retirement by traveling.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سفر کردن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت سفر کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سفر کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سفر کردن

لغات نزدیک سفر کردن

پیشنهاد بهبود معانی