با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

سوار کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

معادل انگلیسی لغت:
to cause to ride, to mount, to take on board, to pick up (a passenger), to assemble, to erect
installation, overdub, ride, superimpose
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت سوار کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سوار کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سوار کردن

پیشنهاد بهبود معانی