wakefulness, vigil, sleeplessness, wake, nocturnal devotion, pernoctation, watch, nocturnality
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شبزندهداریای که دیشب تجربه کردم، باعث شد امروز تمرکز کردن روی کارم سخت باشد.
The sleeplessness I experienced last night made it difficult for me to concentrate at work today.
آن دارو به بهبود شبزندهداریاش کمک کرد.
The medication helped alleviate her sleeplessness.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شبزندهداری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شبزندهداری