hunter, trapper, sportsman, fowler, hawker, chaser, huntress, huntsman
صیاد در تعقیب یک گرگ است.
The hunter is following up a wolf.
صیاد به پرنده تیراندازی کرد.
The hunter gunned the bird down.
fisherman, angler, fisher, piscator
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
صیاد پیر 90 سال داشت.
The old fisherman was 90.
پیتر قاضی شد اما جان صیاد ماند.
Peter became a judge but John remained a fisherman.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «صیاد» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/صیاد