آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

عبور به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / oboor /

passing, passage, pass, crossing, transit, transition, traversal, flow, negotiation, traffic

passing

passage

pass

crossing

transit

transition

traversal

flow

negotiation

traffic

تردد، گذر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هنگام عبور تعظیم مختصری کرد.

He made a slight reverence in passing.

عبور مدفوع از روده‌ها

the passage of matter from the intestine

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد عبور

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
ردشدن گذشتن
مترادف:

ارجاع به لغت عبور

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عبور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عبور

لغات نزدیک عبور

پیشنهاد بهبود معانی