to nag, to carp loudly, to cavil, to cluck, to grizzle, to scold, to groan, to grumble, to grouse, to growl, to mutter, to snarl, to grunt, to natter, to mumble, to beef, to squawk, to yammer, to gripe, to complain, to grouch
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
باز که نمیخوای به من غر بزنی، درسته؟
You're not going to nag me again, are you?
دلیلی برای غر زدن وجود ندارد.
There is no reason to complain.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «غر زدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غر زدن