to swoon, to fall into a fit, to faint, to black out, to pass out, to collapse
to swoon
to fall into a fit
to faint
to black out
to pass out
to collapse
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رقصنده روی صحنه غش کرد.
The dancer fainted on stage.
همیشه وقتی خون میبینم، غش میکنم.
I always faint when I see blood.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «غش کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غش کردن