زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

مالیدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / maalidan /

to apply, to rub, to smear, to wipe, to anoint, to spatter, to face, to daub, to bedaub, to besmear, to massage, to dab, to cake, to plaster, to graze, to spread, to smudge

to apply

to rub

to smear

to wipe

to anoint

to spatter

to face

to daub

to bedaub

to besmear

to massage

to dab

to cake

to plaster

to graze

to spread

to smudge

آغشتن

روغن به پوست مالیدن (زدن)

to apply oil to the skin

او با مالیدن (حوله به تنش) خودش را خشک کرد.

He rubbed himself dry.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / maalidan /

to massage, to rub down, to scrub, to stroke, to knead

to massage

to rub down

to scrub

to stroke

to knead

مشت‌ومال دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

من اغلب شقیقه‌هایم را وقتی سردرد دارم، می‌مالم.

I often massage my temples when I have a headache.

بعداز یک روز طولانی در محل کار، دوست دارم شانه‌هایم را بمالم.

After a long day at work, I like to rub down my shoulders.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / maalidan /

to touch, to rub, to chafe, to wipe, to brush, to sweep

to touch

to rub

to chafe

to wipe

to brush

to sweep

موجب تماس شدن

او بازویش را مالید تا توجهش را جلب کند.

She touched his arm to get his attention.

او تصمیم گرفت جوراب بپوشد تا از مالیدن چکمه‌هایش به مچ پا جلوگیری کند.

She decided to wear socks to prevent her boots from chafing her ankles.

فعل لازم
فونتیک فارسی / maalidan /

to be rubbed (on), to be anointed, to be smeared (with), to be kneaded, to graze

to be rubbed

to be anointed

to be smeared

to be kneaded

to graze

با سطحی تماس یافتن

لوسیون باید به‌آرامی مالیده شود.

The lotion needs to be rubbed on gently.

به نظر می‌رسید جوهر روی صفحه مالیده شده است.

The ink seemed to be smeared across the page.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مالیدن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
ماساژدادن مالش دادن مشت‌ومال دادن
مترادف:
مس کردن لمس کردن بسودن
مترادف:
مترادف:
تصادف سطحی کردن
مترادف:
لگدمال کردن له کرد

سوال‌های رایج مالیدن

مالیدن به انگلیسی چی می‌شه؟

مالیدن به انگلیسی To rub / To apply / To massage ترجمه می‌شود. (بسته به زمینه و کاربرد)

«مالیدن» در زبان فارسی به معنای حرکت دادن دست یا شیء روی سطح چیزی با فشار کم یا زیاد است. این عمل می‌تواند برای اهداف مختلفی انجام شود، از جمله تمیز کردن، اعمال ماده‌ای مانند پماد یا روغن، یا ایجاد گرما و تحریک سطح پوست. برای مثال، وقتی کسی می‌گوید «پماد را روی زخم مالید»، منظور این است که پماد را با دست یا انگشتان بر روی زخم کشیده و آن را جذب پوست کرده است.

این فعل در موقعیت‌های مختلفی کاربرد دارد. در مراقبت‌های پزشکی یا بهداشتی، مالیدن ممکن است برای تسکین درد یا بهبود جریان خون به کار رود، مثلاً در ماساژ درمانی یا هنگام سرماخوردگی که فرد روغن گیاهی را روی قفسه سینه‌اش می‌مالد. در نظافت نیز، مالیدن می‌تواند بخشی از فرآیند تمیز کردن سطحی آلوده یا لکه‌دار باشد، مانند زمانی که کسی با اسفنج، سطحی را می‌مالد تا لکه‌ها را از بین ببرد.

ارجاع به لغت مالیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مالیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مالیدن

لغات نزدیک مالیدن

پیشنهاد بهبود معانی