آخرین به‌روزرسانی:

مالیدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

آغشتن

فونتیک فارسی

maalidan
فعل متعدی

to apply, to rub, to smear, to wipe, to anoint, to spatter, to face, to daub, to bedaub, to besmear, to massage, to dab, to cake, to plaster, to graze, to spread, to smudge

روغن به پوست مالیدن (زدن)

to apply oil to the skin

او با مالیدن (حوله به تنش) خودش را خشک کرد.

He rubbed himself dry.

مشت‌ومال دادن

فونتیک فارسی

maalidan
فعل متعدی

to massage, to rub down, to scrub, to stroke, to knead

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

من اغلب شقیقه‌هایم را وقتی سردرد دارم، می‌مالم.

I often massage my temples when I have a headache.

بعداز یک روز طولانی در محل کار، دوست دارم شانه‌هایم را بمالم.

After a long day at work, I like to rub down my shoulders.

موجب تماس شدن

فونتیک فارسی

maalidan
فعل متعدی

to touch, to rub, to chafe, to wipe, to brush, to sweep

او بازویش را مالید تا توجهش را جلب کند.

She touched his arm to get his attention.

او تصمیم گرفت جوراب بپوشد تا از مالیدن چکمه‌هایش به مچ پا جلوگیری کند.

She decided to wear socks to prevent her boots from chafing her ankles.

با سطحی تماس یافتن

فونتیک فارسی

maalidan
فعل لازم

to be rubbed (on), to be anointed, to be smeared (with), to be kneaded, to graze

لوسیون باید به‌آرامی مالیده شود.

The lotion needs to be rubbed on gently.

به نظر می‌رسید جوهر روی صفحه مالیده شده است.

The ink seemed to be smeared across the page.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مالیدن

  1. مترادف:
    اندودن
  1. مترادف:
    ماساژدادن مالش دادن مشت‌ومال دادن
  1. مترادف:
    مس کردن لمس کردن بسودن
  1. مترادف:
    آغشتن آغشته کردن
  1. مترادف:
    تنبیه کردن گوشمال دادن
  1. مترادف:
    لغوشدن از بین رفتن ول شدن
  1. مترادف:
    تصادف سطحی کردن
  1. مترادف:
    سودن نرم کردن ساییدن
  1. مترادف:
    لگدمال کردن له کرد

سوال‌های رایج مالیدن

مالیدن به انگلیسی چی می‌شه؟

مالیدن به انگلیسی To rub / To apply / To massage ترجمه می‌شود. (بسته به زمینه و کاربرد)

«مالیدن» در زبان فارسی به معنای حرکت دادن دست یا شیء روی سطح چیزی با فشار کم یا زیاد است. این عمل می‌تواند برای اهداف مختلفی انجام شود، از جمله تمیز کردن، اعمال ماده‌ای مانند پماد یا روغن، یا ایجاد گرما و تحریک سطح پوست. برای مثال، وقتی کسی می‌گوید «پماد را روی زخم مالید»، منظور این است که پماد را با دست یا انگشتان بر روی زخم کشیده و آن را جذب پوست کرده است.

این فعل در موقعیت‌های مختلفی کاربرد دارد. در مراقبت‌های پزشکی یا بهداشتی، مالیدن ممکن است برای تسکین درد یا بهبود جریان خون به کار رود، مثلاً در ماساژ درمانی یا هنگام سرماخوردگی که فرد روغن گیاهی را روی قفسه سینه‌اش می‌مالد. در نظافت نیز، مالیدن می‌تواند بخشی از فرآیند تمیز کردن سطحی آلوده یا لکه‌دار باشد، مانند زمانی که کسی با اسفنج، سطحی را می‌مالد تا لکه‌ها را از بین ببرد.

ارجاع به لغت مالیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مالیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مالیدن

لغات نزدیک مالیدن

پیشنهاد بهبود معانی