to marry, to get married, to form a family
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او هیچ وقت فکر نمیکرد متاهل شود اما بعد از دیدن مریم نظرش عوض شد.
He never thought he would get married, but after meeting Maryam, he changed his mind.
بعد از اینکه اولین ازدواجش به طلاق ختم شد، عهد کرد که هرگز دوباره متاهل نشود.
She vowed to never marry again after her first marriage ended in divorce.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «متاهل شدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/متاهل شدن