scarecrow, man of straw, bugbear, bogy, dummy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بچهها به کلاه مضحک و لباسهای قدیمی مترسک خندیدند.
The children laughed at the scarecrow's funny hat and old clothes.
کشاورز مترسکی در زمینش گذاشت تا پرندگان را از محصولاتش دور کند.
The farmer put up a scarecrow in his field to keep birds away from his crops.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مترسک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مترسک