آخرین به‌روزرسانی:

مزاحم به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم صفت
فونتیک فارسی / mozaahem /

obtrusive, troublesome, bother, disruptive, albatross, bothersome, vexatious, intrusive, pestilent, nuisance, annoyance, annoying, harasser, stalker, pest, intruder, pain in the neck

اسباب زحمت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

سگ نگهبان به مزاحم حمله کرد.

The guard dog attacked the intruder.

او با چوب سنگینی که در همان نزدیکی پیدا کرد، مزاحم را زد.

He caned the intruder with a heavy stick he found nearby.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مزاحم

  1. مترادف:
    صفت
  1. مترادف:
    سربار سرخر مانع متعرض مخل مصدع موی دماغ
  1. مترادف:
    آزارنده زحمت‌رسان
  1. مترادف:
    بیگانه غریبه نامحرم

ارجاع به لغت مزاحم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مزاحم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مزاحم

لغات نزدیک مزاحم

پیشنهاد بهبود معانی