زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

متصدی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / motasaddi /

in charge, operator, attendant, crewman, custodian, keeper, tender, curator, incumbent, handler, holder, occupant, officer

in charge

operator

attendant

crewman

custodian

keeper

tender

curator

incumbent

handler

holder

occupant

officer

بر عهده گیرنده‌ی یک کار، سرپرست، مسئول، عهده‌دار تصدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

متصدی اینجا کیست؟

who is in charge here?

متصدی شدن

to take charge of, to accept the management of, to become incumbent

نمونه‌جمله‌های بیشتر

متصدی کردن

to put in charge of, to make responsible for

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد متصدی

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت متصدی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «متصدی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/متصدی

لغات نزدیک متصدی

پیشنهاد بهبود معانی