فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

سرپرست به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • قیم، متصدی، رئیس
  • فونتیک فارسی

    sarparast
  • اسم
    head, supervisor, guardian, in charge, administrator, superintendent, tutor, custodian, warden, chaperone, boss, presider, mistress, caretaker, commissioner, tutelary, overseer, principal, provost, superior, director
    • - در غیاب او برادرش سرپرست املاک اوست.

    • - In his absence, his brother is the caretaker of his estate.
    • - سرپرست روابط عمومی

    • - the director of public relations
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سرپرست

ارجاع به لغت سرپرست

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرپرست» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرپرست

لغات نزدیک سرپرست

پیشنهاد بهبود معانی