large, big, sizeable, huge, sizable, vast, king-size, capacious, jumbo, gigantic, mega-, macro-
مسائل معمولی زندگی در یک شهر بزرگ
the everyday problems of living in a big town
او برای یک مؤسسهی بزرگ بازرگانی کار میکند.
He works for a large commercial corporation.
او در صندلی بزرگ جلوی آتش مستقر شد.
He installed himself in the big chair before the fire.
great, grand, august, grandiose, distinguished
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دستاوردهای بزرگ او در هنر، الهامبخش بسیاری از افراد شده است.
His great achievements in art have inspired many.
دستاوردهای بزرگ او در علم، جایزهای معتبر برایش به ارمغان آورد.
Her grand achievements in science earned her a prestigious award.
adult, senior, elder, of age, head-
خواهر بزرگم
my elder sister
اعضای بزرگ خانواده در گردهمایی شرکت کردند.
The adult members of the family attended the reunion.
grand, great, big, super، order
پدربزرگ
grandfather
مادربزرگ
grandmother
great, big, super, large, high
بزرگراه
superhighway
بزرگمنش
high-spirited
کلمهی «بزرگ» در زبان انگلیسی به big، large یا در برخی زمینهها great ترجمه میشود.
«بزرگ» یکی از واژههای بنیادین در زبان فارسی است که کاربردی گسترده و چندلایه در زمینههای مختلف دارد؛ از توصیف اندازهی فیزیکی گرفته تا بیان مفاهیم ارزشی، معنوی، و حتی اجتماعی. بسته به زمینهی کاربرد، این واژه میتواند بهمعنای حجیم، مهم، باارزش، رفیع، یا محترم باشد. همین تنوع معنایی موجب میشود که در ترجمه به زبانهای دیگر، از جمله انگلیسی، معادلهای مختلفی برای آن در نظر گرفته شود که هر یک بسته به موقعیت، بار معنایی متفاوتی دارند.
در کاربرد رایج و فیزیکی، «بزرگ» برای اشاره به ابعاد، اندازه یا مقدار قابل توجهِ یک شی یا موجود بهکار میرود. برای مثال، در جملهی «این خانه بزرگ است»، واژهی «بزرگ» به معنای وسیع یا جادار بودن فضای خانه است و معمولاً به صورت large یا big ترجمه میشود. این نوع استفاده در بسیاری از توصیفهای روزمره و فنی کاربرد دارد و به سنجش کمی یا مقایسهای کمک میکند. واژهی متضاد آن در این معنا، «کوچک» است.
با این حال، معنای «بزرگ» تنها به جنبهی فیزیکی محدود نمیشود. در بسیاری از مواقع، این واژه برای بیان مفاهیم معنوی یا ارزشگذار بهکار میرود. مثلاً در جملهی «او مرد بزرگی بود»، منظور از بزرگی، عظمت روحی، مقام اخلاقی یا تأثیر اجتماعی شخص است. در چنین مواردی، «بزرگ» معمولاً به صورت great یا noble ترجمه میشود و بر کیفیتهای برتر انسانی دلالت دارد. همین ویژگی، به این واژه جایگاه خاصی در ادبیات، خطابهها و توصیف شخصیتهای تاریخی و اسطورهای بخشیده است.
در ساختار اجتماعی نیز «بزرگ» معنایی خاص پیدا میکند. برای مثال، «بزرگ خاندان» یا «بزرگ قوم» به فردی اطلاق میشود که جایگاه رهبری، ارشدیت یا احترام در میان اعضای خانواده یا گروه دارد. در این کاربرد، واژهی «بزرگ» نهفقط نشانهی سن یا سابقه، بلکه نمادی از خرد، تجربه، اقتدار و مشروعیت اجتماعی است. این معنا با واژگانی چون elder یا patriarch/matriarch در زبان انگلیسی قابل ترجمه است.
از سوی دیگر، در زمینههای احساسی یا ادبی، «بزرگ» میتواند به معنای شدت یا عمق چیزی باشد. عباراتی مانند «غم بزرگ»، «عشق بزرگ» یا «امید بزرگ» نه به اندازهی فیزیکی، بلکه به عمق تجربهی درونی انسان اشاره دارند. در این کاربردها، واژههایی چون deep sorrow, great love, یا profound hope در ترجمه به کار میروند. این انعطاف معنایی، قدرت واژهی «بزرگ» را در بیان احساسات و تجربههای پیچیده نشان میدهد.
«بزرگ» واژهای است که هم در زبان گفتاری و هم در نوشتار رسمی، هم در توصیفهای عینی و هم در تصویرهای ذهنی، حضوری پررنگ دارد. از جسم تا جان، از ظاهر تا باطن، از فرد تا جامعه، این واژه نمایندهی مفهومی گسترده و ارزشمند است که درک درست آن برای تسلط بر ظرافتهای زبان فارسی امری اساسیست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بزرگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بزرگ