papa, daddy, dad, father, poppa, pa
نوار ویدئویی مصاحبهی بابا را دوباره پخش کردم.
I replayed the videotape of dad’s interview.
باید تصمیم قطعی بگیریم که آیا میخواهیم از بابا طلب پول کنیم یا نه.
We have to decide, once and for all, whether we want to ask dad for money.
old man, johnny, geezer
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بچههای جوان آن بابا را مسخره کردند.
The young kids made fun of the geezer.
بابابزرگم باحالترین بابایی است که میشناسم.
My grandpa is the coolest geezer I know.
guy, dude, person, fellow
بابایی که کنارم در اتوبوس نشسته بود، موسیقی گوش میکرد.
The guy sitting next to me on the bus was listening to loud music.
این بابا اصلا اهمیت نمیدهد.
This guy does not care.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بابا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بابا