آخرین به‌روزرسانی:

ولی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

قیم، سرپرست

فونتیک فارسی

vali
اسم

guardian, warden, parent, caretaker, father

ولیعهد

crown prince

ولی کودک باید او را همراهی کند.

The child's parent must accompany her.

اما

فونتیک فارسی

vali
قید

عامیانه but, in any case, yet, however

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

مؤدب باش ولی خودت را پیش او کوچک نکن.

Be polite but don't kowtow to him either.

به او گفتیم استعفا ندهد؛ ولی سماجت نشان داد.

We told him not to resign, but he remained adamant.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ولی

  1. مترادف:
    سرپرست قیم کفیل وصی
  1. مترادف:
    مرشد
  1. مترادف:
    دوست

ارجاع به لغت ولی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ولی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ولی

لغات نزدیک ولی

پیشنهاد بهبود معانی