۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

متغیر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / motaghayyer /

changeable, variant, fickle, subject to change, unstable, inconstant, mobile, mercurial, uncertain, variable, fluctuating, protean, unsteady, unsettled, volatile, capricious, prosperous, elastic, floating, changing, flexible, shifting, fluid, movable, kaleidoscopic, varied

تغییرکننده

در بهار هوا بسیار متغیر است.

In spring the weather is very changeable.

سیاست‌های متغیر اقتصادی به کشور ضرر می‌زند.

Inconstant economic policies hurt the country.

صفت
فونتیک فارسی / motaghayyer /

angry, outraged, enraged, indignant, filled with indignation, wrathful, ticked off

عصبانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

قیافه‌ی برافروخته و متغیر زنی که به او توهین شده بود

the flushed, angry face of the woman who had been insutled

فریادهای بلند و متغیر معترضین

the loud, angry shouts of the protesters

اسم
فونتیک فارسی / motaghayyer /

ریاضی variable

کمیتی به جای هر یک از مقدارهای مجموعه

متغیر وابسته

dependent variable

متغیر مستقل

independent variable

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد متغیر

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    ثابت
  1. مترادف:
    بی‌ثبات نااستوار ناپایدار بی‌قرار
  1. مترادف:
    خشمگین غضبناک
  1. مترادف:
    هار
  1. مترادف:
    دگرگون متحول متلون

ارجاع به لغت متغیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «متغیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/متغیر

لغات نزدیک متغیر

پیشنهاد بهبود معانی