جامعهشناسی سیاست conservative, tory, rightist
دیدگاههای محافظهکار او معمولاً با ایدههای پیشرفتهتر در تضاد است.
His conservative views often clash with more progressive ideas.
حزب محافظهکار در انتخابات اخیر حمایت قابل توجهی کسب کرد.
The rightist party gained significant support in the recent elections.
mossback, old-fashioned, guarded, button-down, staid, conformist, overcautious, circumspect, fuddy-duddy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نظرات محافظهکارش دربارهی ازدواج اغلب با باورهای مدرن تضاد دارد.
His old-fashioned views on marriage often clash with modern beliefs.
نگرشهای محافظهکار او در مورد تکنولوژی باعث شد که او نتواند با آن سازگار شود.
Her mossback views on technology made it difficult for her to adapt.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «محافظهکار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/محافظهکار