to guard, to be on the look out, to be alert or watchful, to watch (out)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مراقب آن مار خوشخطوخال باش، نمیشود به او اعتماد کرد.
Watch out for that snake, he can't be trusted.
رانندگان باید همیشه مراقب عابران پیادهی درحال عبور از خیابان باشند.
Drivers should always be on the look out for pedestrians crossing the street.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مراقب بودن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مراقب بودن