آخرین به‌روزرسانی:

مراقب به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / moraagheb /

attentive, watchful, heedful, alert, on the look out, observant, chary, vigilant, sedulous

مواظب، هشیار

در روز دروغ اول آوریل، مراقب شوخی‌های خرکی باش.

On April Fool's Day, be alert pranks all day long.

والدین مراقب معمولاً تغییرات کوچک در رفتار فرزندانشان را متوجه می‌شوند.

Attentive parents often notice the small changes in their children's behavior.

اسم
فونتیک فارسی / moraagheb /

watchman, minder, guard

نگاهدار، نگهبان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

مراقب فعالیت مشکوکی را به مقامات گزارش داد.

The watchman reported suspicious activity to the authorities.

مراقب مسئول نظارت بر کل رویداد بود.

The minder was responsible for overseeing the entire event.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مراقب

  1. مترادف:
    پاسدار حارس دیده‌بان دیده‌ور گماشته محافظ مستحفظ مهیمن نگاهبان نگاهدار نگهبان
  1. مترادف:
    آگاه گوش‌بزنگ مترصد متوجه ملتفت منتظر مواظب ناظر

ارجاع به لغت مراقب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مراقب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مراقب

لغات نزدیک مراقب

پیشنهاد بهبود معانی