guard, guardsman, warder, patrol, keeper, watch, sentinel, picket, sentry
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پاسدار زندان
prison guard
پاسدار اتومبیل را با گلوله سوراخسوراخ کرد.
The guard riddled the car with bullets.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پاسدار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پاسدار