keeper, preserver, protector, custodian, watch, guard, protection, minder, bodyguard, sentinel, sentry, upholder
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شوالیه وارد نبرد شد؛ نیروهای کمکیاش نقش محافظ او را داشتند.
The knight rode into battle, his supplies serving as his protection.
او چند آدم قُلتشن را بهعنوان محافظ خود استخدام کرده بود.
She hired some gorilla as her bodyguard.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «محافظ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/محافظ