connected, relevant, communicating, linked, joined, in touch, interconnected, attached, related, interrelated
connected
relevant
communicating
linked
joined
in touch
interconnected
attached
related
interrelated
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
گمان نمیکنم این سؤال مرتبط باشد، جناب وکیل.
I don't think that question is relevant, counselor.
توسعهدهنده کد را با گروهبندی کلاسهای مرتبط با هم سازماندهی کرد.
The developer organized the code by grouping related classes together.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مرتبط» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مرتبط