travel, trip, travelling, journey, flight, voyage, odyssey, swing, peregrination
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
استطاعت این مسافرت را ندارم.
This trip is not affordable for me.
کوشیدند مسافرت با قطار را جذابتر کنند.
They tried to make railway travel more attractive.
مسافرت کمهزینه
an inexpensive trip
این مسافرت با قطار چهار ساعت و با ماشین پنج ساعت طول میکشد.
The trip takes four hours by train and five by road.
کلمهی «مسافرت» در زبان انگلیسی به travel ترجمه میشود.
این واژه به معنای جابهجایی از یک مکان به مکان دیگر، معمولاً برای اهدافی مانند تفریح، کار، زیارت، آموزش یا دیدار با خانواده و دوستان است. مسافرت میتواند درونمرزی یا برونمرزی باشد و با وسایل نقلیهی گوناگونی مانند هواپیما، قطار، اتومبیل یا حتی پیاده انجام شود.
مسافرت از دیرباز بخشی جداییناپذیر از زندگی انسانها بوده است. انسان برای کشف سرزمینهای ناشناخته، تجارت، جنگ، یادگیری یا حتی فرار از شرایط دشوار، سفر کرده است. اما امروزه، مسافرت بیشتر به عنوان ابزاری برای استراحت، تجربهی فرهنگهای نو، بازسازی ذهنی و لذتبردن از طبیعت و زیباییهای جهان شناخته میشود. سفر میتواند افق دید انسان را گسترش دهد، او را با سبکهای زندگی متفاوت آشنا کند و روحیهای تازه ببخشد.
مسافرت تنها جابهجایی فیزیکی نیست؛ بلکه اغلب نوعی سفر درونی نیز محسوب میشود. بسیاری از افراد پس از یک سفر، احساس میکنند چیزهایی دربارهی خود یا جهان پیرامونشان آموختهاند.
در ادبیات، فلسفه و حتی روانشناسی، مسافرت گاه نمادی از رشد، تغییر یا جستوجوی معنا معرفی شده است. بنابراین، مسافرت نهفقط تجربهای لذتبخش، بلکه یکی از راههای مهم شناخت دنیا و خود انسان است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مسافرت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مسافرت