فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سیر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

سیرت‌ها، رفتارها

فونتیک فارسی

siyar
اسم جمع

traditions, characters, natures, behaviors, conducts

سیر گرامی

cherished traditions

سیر حیوانات کاملا متفاوت بودند.

The natures of the animals were quite different.

حرکت

فونتیک فارسی

seyr
اسم

movement, circuit, passage, transition, circulation

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

سیر صعودی قیمتها

the upward movement of prices

سیر مردم از مناطق روستایی به شهرها

movement of people from rural areas to cities

گردش و تماشا

فونتیک فارسی

seyr
اسم

sightseeing, excursion

سیر در تعطیلات

sightseeing during vacation

سیر دو روزه

a two-day excursion

گیاهی از تیره‌ی سوسنی‌ها که ریشه‌ی آن خوراکی است

فونتیک فارسی

sir
اسم

گیاه‌شناسی garlic

من از بوی سیر بیزارم.

I abhor the smell of garlic.

دهانت بوی سیر می‌دهد.

Your mouth smells of garlic.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

رستورانی که بوی سیر می‌دهد

a restaurant that reeks of garlic

طعم سیر در آبگوشت

a relish of garlic in the soup

واحد وزن سنتی تقریبا برابر با 75 گرم

فونتیک فارسی

sir
اسم

قدیمی seer (old unit of weight almost equal to 75 grams)

می‌خواهم یک سیر شکر بخرم.

I'm going to buy a seer of sugar.

دو سیر برنج

two seers of rice

پر، اشباع، خشنود، سیراب، بی‌نیاز

فونتیک فارسی

sir
صفت

satiated, glutted, quenched, full, satisfied, contented

چون از لذت سیر شده بود، تصمیم گرفت راهبه بشود.

Satiated with pleasure, she decided to become a nun.

بعد از خوردن غذایی لذیذ، سیر شد.

After eating the hearty meal, he was satiated.

بیزار

فونتیک فارسی

sir
صفت

disgusted, fed up, sick, sick and tired of, cloyed, jaded

او از جان خود سیر شده بود.

He was fed up with his life.

ناکامی‌های پی‌در‌پی مرا از زندگی سیر کرده بود.

Repeated failures had made me sick and tired of life.

غلیظ، پرمایه

فونتیک فارسی

sir
صفت

strong, dark, deep

قرمز سیر

a deep red

رنگ سیر

a strong color

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سیر

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    راغب
  1. مترادف:
    بیزار گریزان متنفر نفور
  1. مترادف:
    حرکت دور دوران گردش
    متضاد:
    سکون
  1. مترادف:
    رفتارها روش‌ها سیرت‌ها
  1. مترادف:
    سنت‌ها سنن
  1. مترادف:
    طریقت‌ها مذاهب

ارجاع به لغت سیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سیر

لغات نزدیک سیر

پیشنهاد بهبود معانی