famous, famed, well-known, celebrated, eminent, storied, reputable, renowned, conspicuous, prestigious, prominent, illustrious, notable
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک مؤلف مشهور
a well-known author
او از ته دل آرزو میکرد که ثروتمند و مشهور شود.
He aspired to become rich and famous.
او میخواست مشهور و محبوب بشود؛ ولی تنها چیزی که نصیب او شد، رسوایی بود.
He wanted to become famous and popular but all he gained was notoriety.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مشهور» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مشهور