امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مقرر کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

معادل انگلیسی لغت:
award, constitute, establish, fix, mete, ordain, state

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مقرر کردن

  1. مترادف:
    مقرر داشتن مقرر فرمودن
  1. مترادف:
    امر کردن دستوردادن حکم کردن
  1. مترادف:
    معین کردن تعیین کردن برقرار کردن

ارجاع به لغت مقرر کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مقرر کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مقرر کردن

لغات نزدیک مقرر کردن

پیشنهاد بهبود معانی