آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

ملاقات کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / molaaghaat kardan /

to forgather, to meet, to see, to visit, to get together

to forgather

to meet

to see

to visit

to get together

دیدن کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

او عالم‌ترین شخصی بود که من تاکنون ملاقات کرده‌ام.

She was the most encyclopedic person I have ever met.

امروز زنی بسیار زیبا را ملاقات کردم.

Today, I met a gorgeous woman.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ملاقات کردن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
دیدار کردن یکدیگر را دیدن زیارت کردن دیدن کردن
مترادف:
روبرو شدن

ارجاع به لغت ملاقات کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ملاقات کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ملاقات کردن

لغات نزدیک ملاقات کردن

پیشنهاد بهبود معانی