آخرین به‌روزرسانی:

ممه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / mame /

breast, titty, tit, bosom, boob

پستان

ممه‌های کوچک

small boobs

ممه را لولو بردن

there's no more freeloading

اسم
فونتیک فارسی / mame /

nipple, pacifier

پستانک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

کودک ممه را گاز می‌گرفت

The baby was biting at the pacifier

ممه‌ی مصنوعی به نوزاد شیرخواره‌ات نده

Give no artificial pacifier to your breastfeeding baby

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ممه

  1. مترادف:
    پستان
  1. مترادف:
    پستانک

ارجاع به لغت ممه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ممه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ممه

لغات نزدیک ممه

پیشنهاد بهبود معانی