dispute, dissension, wrangle, controversy, altercation, quarrel, contention, squabble
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حقی غیرقابل مناقشه
an unchallengeable right
سر کرایه با رانندهی تاکسی مناقشه کرد.
He squabbled with the taxi driver over the fare.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مناقشه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مناقشه