ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

منفعل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • غیرفعال، اثرپذیر، تاثیرپذیر
  • فونتیک فارسی

    monfa'el
  • صفت
    passive, influenced, subject to influence or pressure
    • - او نقشی منفعل در پروژه داشت و بدون اینکه ایده‌ای بدهد صرفا دستورالعمل‌ها را دنبال می‌کرد.

    • - He had a passive role in the project, simply following instructions without contributing any ideas.
    • - سرشت منفعل او راحت صحبت کردن را برایش سخت کرده بود.

    • - His passive nature made it difficult for him to speak up.
  • شرمنده، خجل، شرمسار
  • فونتیک فارسی

    monfa'el
  • صفت
    مجازی ashamed, contrite, embarrassed
    • - او از اجرای ضعیفش در رقابت منفعل بود.

    • - He was ashamed of his poor performance in the competition.
    • - آن‌ها از اعتراف به اینکه اشتباه کرده بودند، منفعل بودند.

    • - They were ashamed to admit that they had made a mistake.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد منفعل

ارجاع به لغت منفعل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «منفعل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/منفعل

لغات نزدیک منفعل

پیشنهاد بهبود معانی