air hostess, flight attendant
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او در سال 1956 با جوی که مهماندار هواپیما بود، ازدواج کرد.
In 1956 he married Joy, a flight attendant.
مهماندار هواپیما طرز استفاده از جلیقهی نجات را نشان داد.
The flight attendant demonstrated how to use lifejacket.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مهماندار هواپیما» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مهماندار هواپیما