comely, beautiful, fair, attractive, beautiful person, beauteous, beauty, pulchritudinous, glamorous
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زن جوان مهجبین توجه حضار را به خود جلب کرد.
The comely young woman caught the attention of everyone in the room.
او زنی مهجبین با چشمان آبی و لبخندی گرم بود.
She was an attractive woman with blue eyes and a warm smile.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مهجبین» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مهجبین