beautiful, having a face like the moon
او زنی مهوش بود.
She was a very beautiful woman.
از آن چیزی که به یاد داشتم هم مهوشتر بود.
She was even more beautiful than I had remembered.
(feminine proper noun) Mahvash
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سماور روی مهوش افتاد و نیمی از تن او را سوزاند.
The samovar fell on Mahvash and scalded half of her body.
مهوش را از کلاه قرمزش شناختم.
I recognized Mahvash by her red hat.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مهوش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مهوش