name, monicker, moniker, nomen, title, label, appellation, designation, sobriquet
نام اسب رستم رخش بود.
The name of Rustam's horse was Rakhsh.
این (خواستهها) را به نام عیسی مسیح میطلبیم؛ آمین.
We ask these in the name of Jesus Christ, amen.
fame, (good) name, repute, reputation, reputability, merit, credit
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نام او با این رسوایی لکهدار شد.
His good name was tarnished by the scandal.
نام میتواند درهای زیادی را در تجارت باز کند.
A credit can open many doors in business.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نام» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نام