امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

نامرتب به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بی‌نظم

فونتیک فارسی

naamorattab
صفت
amorphous, chaotic, disorderly, erratic, grubby, irregular, messy, rambunctious, slatternly, sloven, slovenly, unkempt, unsettled, untidy, disorganized, disordered, confused, muddled, sloppy, topsy-turvy

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

- اتاق کوچک نامرتب

- a small disordered room

- هتل از بیرون جالب به نظر می‌آمد؛ اما اتاق‌ها رطوبت‌زده و نامرتب بودند. نمی‌شود چیزی را فقط از روی ظاهرش قضاوت کرد.

- The hotel looked attractive from outside, but the rooms were damp and untidy. You can't judge a book by its cover!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نامرتب

  1. مترادف:
    آشفته بی‌نظم پراکنده شلخته شوریده مختل نابسامان ناجور ناساز نامنظم
    متضاد:
    آشفته بسامان مرتب

ارجاع به لغت نامرتب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نامرتب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/نامرتب

لغات نزدیک نامرتب

پیشنهاد بهبود معانی