تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- کارمند مرتب
- روی دادن مرتب توفان
- تمیز و مرتب نگه داشتن خانه نبردی بیانتها است.
- اتاقی را مرتب کردن
- او مرتب سیگار میکشید و دود آن را با فشار به طرف من بیرون میداد.
- رضا مرتب حرف میزد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مرتب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مرتب