reproach, reprimand, rebuke, censure, scold
نکوهش مادرش او را سخت شرمنده کرد.
His mother's reprimand made him very embarrassed.
او به خاطر دیر رسیدن به محل کار مورد نکوهشی رسمی از جانب رئیسش قرار گرفت.
She received a formal reprimand from her boss for arriving late to work.
ادبی backbiting, defamation, denigration, slander, vilification
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از نکوهش دشمنان نمیترسید.
He was not afraid of his enemies' slanders.
انتقاد سازنده و نکوهش بیاساس
constructive criticism and baseless slander
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نکوهش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نکوهش