فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

هدیه به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پیشکش، خلعت، ارمغان، نثار، تحفه

فونتیک فارسی

hedye
اسم

present, gift, souvenirs, offering, bequest, baksheesh, donative, donation, bestowal, granting

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

هدیه‌ی عروسی

wedding gift

از سفر که آمدی، هدیه‌ای هم آوردی؟

when you came back from your trip, did you bring any souvenirs?

نمونه‌جمله‌های بیشتر

هدیه آوردن

to bring presents, to bear a gift

هدیه دادن، هدیه کردن

to give a gift, to gift, to present, to bestow, to proffer, to propine, ro endow, to donate

او خانه‌ی خود را به یتیم‌خانه هدیه کرد.

He gifted his house to the orphanage.

هدیه گرفتن

to receive a gift, to get a present or donation

در مراسم بازنشستگی‌اش ساعت طلا هدیه گرفت.

he/she received a gold watch as a gift during his retirement ceremonies

معلم نباید از شاگردانش هدیه قبول کند.

Teachers should not accept gifts from their students.

هدیه برای قدردانی از خدماتش بود.

The gift was in acknowledgement of his services.

رشوه گرفتن قدغن است؛ ولی آن‌ها آن را «هدیه» می‌نامند و بدین وسیله قانون را زیر پا می‌گذارند.

Taking bribes is illegal but they circumvent the law by calling them "gifts."

او با زور و اصرار به دخترها هدیه می‌دهد.

He forces gifts on the girls.

او یک چک یک میلیون دلاری به صلیب سرخ هدیه کرد.

He presented a one-million-dollar check to the Red Cross.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد هدیه

  1. مترادف:
    ارمغان انعام پیشکش تحفه تعارف خلعت رهاورد سوغات نثار هبه
  1. مترادف:
    شیربها

ارجاع به لغت هدیه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هدیه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/هدیه

لغات نزدیک هدیه

پیشنهاد بهبود معانی