آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

همسایه بودن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / hamsaaye boodan /

to neighbor, to be a neighbor, to live next door (to)

to neighbor

to be a neighbor

to live next door

در نزدیکی بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

او همسایه‌ی فروشگاه مواد غذایی است.

He lives next door to the grocery store.

من می‌خواهم همسایه‌ای باشم که همیشه به دیگران کمک می‌کند.

I want to be a neighbor who always helps others.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت همسایه بودن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همسایه بودن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همسایه بودن

لغات نزدیک همسایه بودن

پیشنهاد بهبود معانی