هواپیما به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

طیاره، هوانورد

فونتیک فارسی

havaapeymaa
اسم
airplane, plane, aircraft, airship, aeroplane

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

- هواپیما در مزرعه‌ی گندم فرود اضطراری کرد.

- The plane crash-landed in a wheat field.

- قطعات هواپیما در سراسر مزرعه پراکنده شده بود.

- Pieces of the airplane were scattered through the field.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد هواپیما

ارجاع به لغت هواپیما

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هواپیما» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/هواپیما

لغات نزدیک هواپیما

پیشنهاد بهبود معانی