آخرین به‌روزرسانی:

واجبی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

نوره

فونتیک فارسی

vaajebi
اسم

depilatory cream, depilator

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

او متوجه شد که واجبی کمتر از موم عذاب‌آور است.

He found the depilator to be less painful than waxing.

واجبی به‌سرعت عمل کرد و پوست من را نرم و صاف کرد.

The depilatory cream worked quickly and left my skin feeling smooth.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد واجبی

  1. مترادف:
    مشاهره مقرری وظیفه
  1. مترادف:
    آهک‌وزرنیخ نوره

ارجاع به لغت واجبی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «واجبی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/واجبی

لغات نزدیک واجبی

پیشنهاد بهبود معانی