فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

وارد ساختن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

آگاه کردن

فونتیک فارسی

vaared saakhtan
فعل متعدی

to make knowledgeable, to inform

این دوره به گونه‌ای ساختاربندی شده است که شرکت‌کنندگان را درباره‌ی سواد مالی وارد سازد.

The course is structured to make knowledgeable participants about financial literacy.

او تصمیم گرفت ابتدا والدینش را به این خبر وارد سازد.

She decided to inform her parents about the news first.

قرار دادن، داخل چیزی کردن

فونتیک فارسی

vaared saakhtan
فعل متعدی

to let in, to insert

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

لطفاً کارت خود را در دستگاه برای شروع تراکنش وارد سازید.

Please insert your card into the machine to begin the transaction.

مدیر تصمیم گرفت تعداد بیشتری از کارمندان را به پروژه وارد سازد.

The manager decided to let in more employees to the project.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت وارد ساختن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «وارد ساختن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وارد ساختن

لغات نزدیک وارد ساختن

پیشنهاد بهبود معانی