آخرین به‌روزرسانی:

پاپی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مصر، سمج، پیگیر

فونتیک فارسی

paapey
صفت

عامیانه insisting, hounding, urging, persecuting, dogging, pursuing

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

اینقدر پاپی او نشو!

Stop dogging him so!

مشتری پاپی می‌خواست با مدیرمان صحبت کند.

The insisting customer demanded to speak with our manager.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پاپی

  1. مترادف:
    متعرض
  1. مترادف:
    پافشاری اصرار

ارجاع به لغت پاپی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پاپی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پاپی

لغات نزدیک پاپی

پیشنهاد بهبود معانی