acquisitive, miserly, mercenary, mammonist
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مرد پولپرست یک ماشین لوکس دیگر خرید.
The acquisitive man bought another luxury car.
همه میدانستند که آن دختر پولپرست معتاد به خرید است.
Everyone knew the acquisitive girl was a shopaholic.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پولپرست» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پولپرست