پیس به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • دارای پیسی
  • فونتیک فارسی

    pis
  • صفت
    afflicted with leukoderma, blotched
    • - صورت زن در اثر آفتاب‌سوختگی با لک‌های قرمز پیس شده بود.

    • - The woman's face was blotched with red patches from the sunburn.
    • - لک و پیس

    • - blotches and freckles
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد پیس

لغات نزدیک پیس

پیشنهاد و بهبود معانی