courier, messenger, emissary, dispatch, forerunner, dispatcher, envoy, harbinger, herald, delivery boy
پیک ملکه با چندین نامهی مهم به شهر وارد شد.
The queen's messenger entered the city carrying several important letters.
بلبل پیک تابستان است.
The nightingale is a forerunner of summer.
پیام فوری آنها توسط پیک اسبسوار تحویل داده شد.
Their urgent message was delivered by a mounted courier.
پیک سفارت با چندین گزارش جدید وارد شد.
The embassy courier arrived carrying several new instructions.
spade(s)
او آس پیک را بازی کرد و بازی را برد.
She played the ace of spades and won the game.
پیک در دست او بالاترین کارتی بود که بازی شد.
The spade in his hand was the highest card played.
کلمهی «پیک» در انگلیسی messenger یا courier ترجمه میشود، بسته به اینکه نقش فرد در انتقال پیام است یا بسته.
در زبان فارسی، «پیک» به فردی گفته میشود که وظیفهاش رساندن پیام، نامه یا بسته از جایی به جای دیگر است. این واژه ریشه در کاربردهای قدیمی دارد، زمانی که پیکها معمولاً افرادی سواره بودند که پیامهای مهم را بین پادشاهان، فرماندهان یا شهرها منتقل میکردند. در آن زمان، پیک نقش بسیار مهمی در برقراری ارتباط در امپراتوریها و حکومتها ایفا میکرد و گاه جان خود را برای رساندن پیامها به خطر میانداخت.
در عصر معاصر، واژهی «پیک» در زندگی روزمره معانی متنوعی پیدا کرده است. مثلاً «پیک موتوری» به فردی گفته میشود که با استفاده از موتورسیکلت بسته یا سفارش را از فروشگاه یا رستوران به خانه یا محل کار مشتری میرساند. در سیستمهای پستی و حملونقل شهری نیز از اصطلاح «پیک» برای اشاره به نیروهای توزیعکنندهی مرسولهها استفاده میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پیک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیک