courier, messenger, emissary, dispatch, forerunner
پیام فوری آنها توسط پیک اسب سوار تحویل داده شد.
Their urgent message was delivered by a mounted courier.
پیک سفارت با چندین گزارش جدید وارد شد.
The embassy courier arrived carrying several new instructions.
بلبل پیک تابستان است.
The nightingale is a forerunner of summer.
پیک ملکه با چندین نامهی مهم به شهر وارد شد.
The queen's messenger entered the city carrying several important letters.
عامیانه tot
spade
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پیک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیک