فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

پیک به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

قاصد، چارچوب

فونتیک فارسی

peyk
اسم

courier, messenger, emissary, dispatch, forerunner

پیام فوری آن‌ها توسط پیک اسب سوار تحویل داده شد.

Their urgent message was delivered by a mounted courier.

پیک سفارت با چندین گزارش جدید وارد شد.

The embassy courier arrived carrying several new instructions.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

بلبل پیک تابستان است.

The nightingale is a forerunner of summer.

پیک ملکه با چندین نامه‌ی مهم به شهر وارد شد.

The queen's messenger entered the city carrying several important letters.

سهم

فونتیک فارسی

pik
اسم

share

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

پیک غذا

share of food

پیک هرکس

everyone's own share

عامیانه tot

spade

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پیک

  1. مترادف:
    برید پستچی چاپار رسول فرستاده فرستاده قاصد نامه‌رسان نامه‌آور

ارجاع به لغت پیک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پیک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیک

لغات نزدیک پیک

پیشنهاد بهبود معانی