entrepreneur
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این کارآفرین مدل کسبوکار مستقلی را خلق کرد که نیازی به کمکهزینه یا حمایت نداشت.
The entrepreneur built a self-sufficient business model that did not require any funding or support.
دامادم کارآفرین موفقی است.
My son-in-law is a successful entrepreneur.
او همیشه میدانست که میخواهد کارآفرین شود.
She always knew she wanted to be an entrepreneur.
تلاشهای انساندوستانهی کارآفرین محلی
the local entrepreneur's philanthropic efforts
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کارآفرین» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کارآفرین